حکیم ارد بزرگ


گروهی به حکیم ارد بزرگ گفتند : وطن تکه زمینی است بی ارزش ، آنچه در آن ارزش دارد آدمهاست و آدمها از دیوار بیزار هستند .
حکیم سکوت نمود و خواست از آنها دور شود و آنها باز گفتند : حکیم شما در این تکه زمین زیر پای ما چه دیده اید که ما در آن نمی بینیم ؟!
حکیم به آنها نگاهی کرد و به آرامی گفت : میهن پرستی ، همچون دلبستگی فرزند است به مادر .
و آنها گفتند : چطور ؟
و حکیم ادامه داد : روزی که میهن و کشور خویش را از یاد ببریم ، امنیت خویش را از دست داده ایم .
و باز فرمود : دلدادگی به میهن ، نشان پاکی روان آدمیست .
گروه خموش بودند که حکیم ادامه داد : فداکاری در راه میهن ، خوی بزرگان و جاودانه هاست . اگر ارزش های میهنی کمرنگ شوند یکپارچگی کشورها به چالش کشیده می شود . خودخواه ترین آدمیان ، آنانی هستند که چشمان خود را بر سرنوشت هم میهنانشان بسته اند . شایسته نیست گفتاری را بر زبان جاری سازیم که به همبستگی کشور آسیب می رساند .
یکی از میان آن گروه گفت : حکیم در ایران چه افتخاری دیده اید که به آن می بالید ؟
حکیم ارد بزرگ به او خیره شد و گفت : ایران بهشت ماست ، ایران تنها بهانه بودن است . با ارزشترین نشان اُرُد ، ایرانی بودن است .
گروه سر فرود آوردند و از حکیم دور شدند .

رضاخان

رضا شاه به اتفاق هیئت همراه به ترکیه مسافرت میکنه که تنها مسافرت خارجی رضا شاه بود.
وقتی آخر شب بعد از صرف شام و شب نشینی رضا شاه به اتاقش
میره میبینه یه دختر جوان و زیبای ترک تو اتاقش منتظرشه،با عصبانیت یه نفرو صدا میزنه و میگه این خانم ای
نجا چیکار میکنه؟
اون شخص میگه آتاتورک گفتن این خانوم پیشتون باشه که تا صبح شما تنها نباشین،رضا شاه از اون خانوم میخواد اتاقو ترک کنه.وقتی همراهان رضا شاه پرسیدن چرا دختر به این زیباییرو فرستادین رفت؟
رضا شاه در جواب برگشت و گفت:
من امشب رو تا صبح با این دختر می خوابیدم فردا که آتاتورک به ایران اومد من کی رو بفرستم پیشش؟تمام زنان و دختران ایران ناموس منند...


سوال؟

درود/ دوستان شما اگر سوال یا سوالاتی در رابطه با ایران باستان و یا دوره ی امپراطوری هخامنشیان یا سوالات متفاوت در مورد تاریخ ایران این سرزمین کهن دارید آنرا در زیر پست های وبلاگ بگذارید تا در صورت قابل پاسخ بودن جواب دهیم... با سپاس فراوان.

سیزده فرمانروای قدرتمند در جهان باستان

سیزده فرمانروای قدرتمند در جهان باستان...به ترتیب

تمدن هفت هزار ساله ایران از دید جهانیان

تمدن هفت هزار ساله ایران از دید جهانیان

کلمان هوار خاورشناس مشهور فرانسوی:

در زمان شاهنشاهی شاپور دوم (ذوالاکتاف) مسیحیانی که کلیسای ارتودوکس مرتد خطاب می شدند و زندگی را برایشان سخت کرده بود، به دربار ایران پناهنده شدند و شاهنشاه یک
زندگی عادی با مستمری برای آنان در نظر گرفت و در ایران مستقر شدند. او در نبردی سخت ژولین امپراتور روم را شکست داد و او را مجبور کرد به دلیل خسارت های که به شهرهای ایران زده است خسارت بدهد و معاهده صلحی با وی امضا نمود.

اوژن فلاندن مورخ فرانسوی:

در بنا کردن پرسپولیس (تخت جمشید) 2 عامل وجود داشته است دست پرقدرت بشر و مهارت استاد. این در تصاویر غول پیکر پادشاهان و نمادهای ملی ایرانیان آشکار است. شک ندارم که باستان شناسان این نکته را اثبات کرده اند. تخت جمشید در بین آثار باستانی جهانی اهمیت ویژه ای دارد. زیرا هرکس با دیدن آن مات و مبهوت می شود. هر چه در تخت جمشید است سرمشقی برای استادان امروزی است.


دکتر ریچارد فرای:

ویرانه های تخت جمشید با کاخ های پارسه نشانه های هنر شگفت جهان باستان است. ویرانه های این عظمت به راستی انسان را مبهوت خودش می کند. چه برسد به زمانی که این کاخ های ایرانیان با سنگ های قیمتی و سربازان پادشاهی و ستون های عظیم پابرجا بوده است.


دکتر کریستی ویلسن:

هنر هخامنشی را به جرات می توان گفت تا کنون در صنایع آسیا نظیر آن پیدا نشده است. با این که از معماری های گذشتگان از کشورهای اطراف الهام می گرفته اند ولی در هنر و سنگ تراشی هخامنشی استقلال و سبک معماری نوینی دیده می شود که روح کاملا ایرانی در آنان دمیده شده و کاملا شرقی است. اسبان ایرانی که تراشیده شدند به مراتب از اسب های تراشیده شده آشوریان با شکوه تر است و روح تربیت و اهلی بودن حیوانات در آنان دیده می شود.



آلبر شاندور:

شاهنشاهی ایران که پایه گذار او کورش بزرگ است به هیچ وجه بر اساس خشنونت پی ریزی نشد. بلکه وارون آن درست است زیرا با رعایت حقوق مردمان پایه گذاری شد.



هانری بر دانشمند فرانسوی در کتاب تمدن ايران باستان می نويسد

اين پادشاه بزرگ (کورش هخامنشی) وارون سلاطين قسی ‌القب و ظالم بابل و آشور بسيار دادگر و بخشنده و مهربان بود زيرا اخلاق روح ايرانی اساسش تعليمات زردشت بوده. به همين سبب بود که شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات (خشترا) می شمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خدواند دانسته و آن را براي خير بشر و آسايش و سعادت جامعه انسان صرف می ‌کردند



کنت کورث می نویسد:

طلاهای انباشته شده و پارچه های زینتی و اثاثیه نفیس ایرانی در شهر سلطنتی پارسه خارج از حد و حساب بوده است و به همین دلیل هتا بر سر تخلیه آن توسط غارتگران (اسکندر گجستک) جدل های بسیاری رخ داد.



ادوراد براون:

در پنجره های کاخ پرسپولیس یکی از سنگ ها را دیدم که در مقابل نور خورشید همچون شیشه می درخشد. با دیدن این صحنه متاثر شدم. زیرا پس از گذشت 2100 سال از ویرانی این کاخ توسط اسکندر با این که کسی نبوده تا سنگ ها را صیقل دهد ولی با این همه هنوز همچون آینه درخشش دارد.



پیر لوتی نویسنده مشهور فرانسوی:

کاخ های شاهنشاهی تخت جمشید یا پارسه یکی از عجایب دنیای قدیم بوده است و با اهرام مصر از حیث غرابت برابری می کند. تمام کتیبه های موجود در این کاخ ها با انسان سخن می گوید و درس عبرتی برای آیندگان است.



آلبر شاندور نویسنده کتاب مشهور کورش بزرگ:

پارسی ها با کمک و یاری رساندن یکدیگر و به یاری پادشاهان مقتدر خود عظمت و شکوهی را در تاریخ به جای گذاشته اند که نشانه نبوغ و نژاد پاک آنان است. نژادی که حماسه آنان را همچون آفتابی در تاریکی نشان می دهد. آنان درخششی در جهان از خود به جای گذاشته اند که برای آیندگان نیز خواهد ماند.



بارتلد خاورشناس مشهور روسی:

دولت شاهنشاهی ایران نخستین دولت در جهان بوده است که توانست اسیران را عفو کند و با کشورهای مسخر شده با عدالت رفتار کند و حکومت های منظم تر از گذشته برای آنان به ارمغان بیاورد. برخی این رفتار انسان دوستانه آنان را حاکی از نفوذ دین در دولت پادشاهی آنان می دانند ولی مادها نیز مذهبی بودند ولی هیچ وقت نتوانستند این قوانین انسان دوستانه و حقوق بشری را رعایت کنند. ایرانیان همچون رومیان که امپراتور روم بوده اند امپراتور آسیا بودند. به جرات می توان گفت که گسترش معلومات ادبی و علمی یونانیان که در کتب خود از آن سخن گفته اند تنها در زیر سایه فتوحات ایران و تمدن کهن آن حاصل شده است.



پرفسور ژرژ کامرون استاد خطوط کهن باستان:

کاخ ها و نبشته های پرافتخار تخت جمشید یکی از شاهکارهای عالی بشر است که توسط داریوش بزرگ و فرزندش خشیارشا بنا نهاده شد. پلکان و ستون های با شکوه آن در خور ستایش است.



سرپرسی سایکس:

خوش زبانی او از پاسخی که در داستان رقص ماهيان به يونانيان داده است آشکار است. مطالب کتاب مقدس (تورات) و نوشته‌های يونانی و سنت های ايرانی همه همداستانند که کورش باستاني سزاوار لقب بزرگ بوده است. مردم او را دوست می داشتند و «پدر» می خواندند. ما نيز می توانيم بدان بباليم که نخستين مرد بزرگ آريایی {اينجا انديشه‌اش هندواروپایی است زيرا تنها شاخه‌ هندوايراني گروه هندواروپایی است که آريایی خوانده می شود} که سرگذشت بر تاريخ روشن است٬ صفاتی چنان عالی و درخشان داشته است.



سرپرسی سایکس پس از دیدار از آرامگاه شاهنشاه کورش بزرگ:

من خود سه بار اين آرامگاه را ديدار کرده‌ام، و توانسته‌ام اندک تعميری نيز در آنجا بکنم، و در هر سه بار اين نکته را يادآورده شده ام که زيارت آمارگاه اصلی کورش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان، امتياز کوچکی نيست و من بسی خوشبخت بوده‌ام که به چنين افتخاری دست يافته‌ام. به راستی من در گمانم که آيا برای ما مردم آريایی (هندواروپايی) هيچ بنای ديگری هست که از آرامگاه بنيادگذار دولت پارس و ايران ارجمندتر و مهم تر باشد.»



استرابون جغرافی دان نامی:

سرنوشت ایرانیان با حکومت پادشاهیشان چنان بود که در نزد یونانیان نامورترین ملت های بیگانه محسوب می شدند.



کرنمان در کتاب تاریخ جهانی حوزه مدیترانه از زمان فلیپ دوم مقدونی تا محمد:

بدین گونه ایران و فرهنگ پارسی و شاهنشاهی هخامنشی نه تنها از نظر سیاسی بلکه از نظر دینی رسالتی در تاریخ انجام داده است که در کنار رسالت فرهنگ یونانی برای پایه گذاری انسانیت اروپایی یک اصل بنیادین شده است. ایران و یونان (هلاس) دو خواهرند که پایه های دینی و فکری اروپا را بنیان گذاشتند.


پلاون (افلاطون) در کتاب قوانین:

پارسیان در زمان شاهنشاهی کورش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند. از این رو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملت های جهان شدند. در زمان او (کورش بزرگ) فرمانروایان به زیر دستان خود آزادی می دادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی می کردند. مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند از این رو در موقع خطر به یاری آنان می شتافتند و در جنگ ها شرکت می کردند. از این رو شاهنشاه در راس سپاه آنان را همراهی می کرد و به آنان اندرز میداد. آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق مختلف اجتماعی به زیبایی انجام میگرفت.



تاریخ مسعودی:

شاهنشاه اردشیر پاپکان پسر پاپک - پاپک پسر ساسان - ساسان پسر پاپک - پاپک پسر ساسان - ساسان پسر مه هرمس - مه هرمس پسر ساسان - ساسان پسر بهمن - بهمن پسر اسپندیار - اسپندیار پسر گشتاسب - گشتاسب پسر لهراسب بود. او در واقع یکی از نوادگان داریوش و خود را از نیای دارا می دانست. حکومتی که او در شرایط بد اجتماعی ایران بنیان نهاد از حیث اهمیت بسیار مهم بود.



هرودوت:

هیچ پارسی یافت نمی شد که بتواند خود را با کورش مقایسه کند. از این رو من کتابم را درباره ایران و یونان نوشتم تا کردارهای شگفت انگیز و بزرگ این دو ملت عظیم هیچ گاه به فراموشی سپرده نشود.



باستان شناس فقید پرفسور هرتسفلد:

هنر و شکوه شاهنشاهی هخامشی به وضوح در این کاخ های پارسه رویت می شود و این معماری به هیچ وجه با معماری یونانیان قابل مقایسه نیست و نه تنها بر گرفته از معماری یونان نیست بلکه نمونه بارزی از معماری شرق باستان و امپراتوری ایران است.



یگر:

بزرگی و عظمت شاهنشاهی پارسیان در پروراندن برگزیده ای از فرهنگ ستوده انسانی است. گزنفون دانسته بود که ملت آزاده پارس گونه ای خویشاوندی با ملت یونان را نشان می دهند.



سرپرسی سایکس درباره شاهزاده ناکام کورش چنین می گوید:

برای ایران مرگ کورش کوچک یک بدبختی بزرگ محسوب می شده است. زیرا وی با توانایی و تجربیات همه جانبه اش یک شاهنشاه آرمانی و نمونه محسوب می شده است. او می توانست ایران را دوباره به اقتدار شاهنشاهی کورش و داریوش و خشیارشا بازگرداند . او آگاهی کاملی از کشور یونان داشت ولی اردشیر دوم برادرش او را از میان برداشت و بر تخت نشست.



پرفسور کریستن سن - از بزرگ ترین ایرانشانس جهان:

حماسه ملی ایرانیان و آرمان شاهنشاهی آنان از پیوند خوردن دو عنصر مهم پهلوانی و دانایی به هم تشکیل شده است ولی به عنوان عامل سوم باید پارسایی را به آن افزود.



هارولد لمب دانشمند امریکایی در کتاب کورش بزرگ:

در شاهنشاهی ایران باستان که کورش سنبل آنان است آریایی ها در تاجگذاری به کردار نیک - گفتار نیک - پندار نیک سوگند یاد می کردند که طرفدار ملت و کشورشان باشند و نه خودشان. که این امر در سدها نبرد آنان به وضوح دیده می شود که خود شاهنشاه در راس ارتش به سوی دشمن برای حفظ کیان کشورشان می تاخته است.

آلبر شاندور فرانسوی :

● آلبر شاندور فرانسوی :
کورش یکسال پس از فتح بابل برای درگذشت پادشاه بابل عزای ملی اعلام نمود. برای کسی که دشمن خودش بود. او مطابق رسم آزادمنشی اش و برای اینکه ثابت کند که هدف فتح و جنگ و کشتار ندارد و تنها به عنوان پادشاهی که ملتش او را برای صلح پذیرفته اند قدم به بابل گذاشته است و در آنجا تاجگذاری نمود. او آمده بود تا به آنان آزادی اجتماعی و دینی و سیاسی بدهد. در همین حین کتیبه های شاهان همزمان او حاکی از برده داری و تکه تکه کردن انسان های بی گناه و بریدن دست و پای آنان خبر می دهد.

با تشکر از وب نیروانا

چه غریبانه در خاک خفته ای

چه غریبانه در خاک خفته ای
چه غریبانه فراموشت کردند.
چه غریبانه فقط یک "نام" از تو مانده بود.
آن هم در کتاب هایِ تاریخ
که آن هم حذف شد.
چه غریبانه در کشورت،در سرزمینت غریب شدی
سرزمینی که با نام تو زنده است .
افسوس
افسوس
افسوس...

سخن افلاطون در مورد زمان شاهنشاهی کوروش بزرگ

افلاطون :
پارسیان در زمان شاهنشاهی كوروش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند. از این رو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملت های جهان
شدند. در زمان كوروش بزرگ فرمانروایان به زیردستان خود آزادی می دادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی می كردند. مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند. از این رو در موقع خطر به یاری آنان می شتافتند و در جنگ ها شركت می كردند و آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق اجتماعی به زیبایی انجام می گرفت...

منشور کوروش بزرگ به امریکا میرود

ببرید به تمام دنیا نشان دهید اصلا تمام دنیا روی کــــــورش بزرگ ما ایرانیان کار کنید باز هم نمی دانید که این کــــوروش فرزند پاک پـــــــارس که بود ...

این بار این افتخار نصیب آمریکایی ها شد ...
منشور کوروش بزرگ به ایالات متحده می رود :
موزه بریتانیا اعلام کرده است که براساس توافق با مراکز فرهنگی و موزه هایی در آمریکا، منشور یا استوانه کوروش درماه مارس سال آینده به آمریکا می رود و در شهرهای واشنگتن، هوستون، نیویورک، سان فرانسیسکو و لوس آنجلس در معرض تماشا قرار می گیرد...

تصاویرحکاکی شده بر سنگهای تخت جمشید

در تصاویرحکاکی شده بر سنگهای تخت جمشید هیچکس عصبانی نیست

هیچکس سوار بر اسب نیست

هیچکس را در حال تعظیم نمی بینید

در بین این صدها پیکر تراشیده شده حتی یک تصویر برهنه وجود ندارد.

این ادب اصیلمان است:

نجابت

قدرت

احترام

مهربانی

خوشرویی

هم وطن ایرانی من ، ایرانی اصیل بمان...

کندوکاو در نزدیکی‌ شهر پارسه ...

اگر تمام سال ها هم به کندوکاو بپردازید هنوز هم برای شناخت کورش بزرگ کم است ...

کندوکاو در نزدیکی‌
شهر پارسه ...

کوروش مقدس نیست...

کوروش مقدس نیست
اما کوروش انسان بود، و انسانیت است که مقدس است.
کوروش مقدس نیست
اما خدمتی که کوروش به این سرزمین کرد، مقدس است.
کوروش مقدس نیست
اما در تمام دنیا ایران و ایرانی را با نام کوروش میشناسند.
ایران است که مقدس است.
کوروش مقدّس نیست
اما کوروش جاودانیست. و جاودانگیست که مقدّس است.
♥ چـــــــو ایـــــــــــران نبـــــــاشد تــــــــن مـــــن مبـــــاد ♥

همه دنیا به این نتیجه رسیدند که..(کوروش بزرگ بوده)

همه دنیا به این نتیجه رسیدند که..(کوروش بزرگ بوده)

دین کوروش بزرگ

دین کوروش بزرگ:

بسیاری از مردم، خصوصا ایرانیان بر این عقیده اند که کوروش نیز مانند دیگر پادشاهان هخامنشی زرتشتی بوده است. اما باید این نکته را یادآور شویم که کوروش با وجود احترام فراوانی که برای اهورامزدا و آیی
ن زرتشت قائل بود، زرتشتی نبوده است. در واقع کوروش به تمام ادیان و مداهب و خدایانی که به شکل ها و نام های گوناگون در بین جوامع مختلف مورد تقدیس و پرستش مردم بودند، احترام فراوانی می
گذاشت.
او به هنگام ورود به بابل متنی را می خواند و در آن اعلام می کند:
« اینک که به یاری مزدا، تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سر گذاشته ام، اعلام می کنم تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد... »
در این متن کوروش خود را برگزیده ی مزدا می داند و برخوردای از یاری و حمایت او را دلیل موفقیت خود عنوان می کند. همچنین او در منشور حقوق بشر خود می گوید:
« وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب من را تکان داد... فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی که بسته شده بودند را بگشایند...»
او ضمن آزادی قوم یهود از چنگ «نبونید» فرمان بازسازی معبد یهوه در اورشلیم را صادر می کند و خدایان سومر و آکد را به نیایشگاه های خودشان باز می گرداند و در تمام این منشور همواره مردوک را مورد ستایش قرار می دهد و اعلام می کند که مردوک مرا پادشاه بابل کرد و او را خدای بزرگ معرفی می کند.

حالا چگونه می شود عنوان مذهب و دین خاصی را به کوروش نسبت داد. با توجه به این که او هم به اهورامزدا احترام فراوان می گذاشت و هم به مردوک خدای بابل و هم به یهوه خدای یهودیان؟ برای پاسخ به این سوال، سوال دیگری پیش می آید و آن این است که اگر کوروش یک دین خاص داشت، چرا با توجه به قدرت و محبوبیتی که در نزد جوامع داشت، هیچ گاه مردم را به آن دین دعوت نکرد و آنان را در پرستش خدای خود آزاد گذاشت؟
با توجه به سخنانی که کوروش به هنگام ورود به بابل ایراد می کند و آن چه در استوانه ی گلین برای ملت ها بیان می کند، تنها یک مسئله نمایان است و آن هم آن است که کوروش از اصل به وجود یک خدای واحد اعتقاد داشته است که ملت ها و جوامع گوناگون او را با نام های مختلف می شناختند و برای پرستش او از این جهت که بتوانند او را تجسم کنند، از وسایل گوناگون استفاده می کردند. بنابرین کوروش به این مسئله واقف بوده است که همه ی مردم یک مبدا را می پرستند. به همین او تمام مذاهب جهان را قابل احترام می شناسند و مردم را در پرستش خدای خود آزاد می گذارد. در نظر او اهورامزدا، مردوک، یهوه و ... همه یک معنا داشتند.
خوب است که ما هم کوروش کبیر، این مرد بزرگ را الگوی خود قرار دهیم و به تمام مذاهب جهان احترام بگذاریم.

برگرفته از کتاب :منم کورش پادشاه هخامنشی

ژنرال سرپرسی سایكس بعد از دیدار از آرامگاه كوروش بزرگ


ژنرال سرپرسی سایكس بعد از دیدار از آرامگاه شاهنشاه كوروش بزرگ :

من خود سه بار این آرامگاه را دیدار كرده ام ، و توانسته ام اندك تعمیری نیز در آنجا بكنم، و در هر سه بار این نكته رایادآورده شده ام كه زیارت آمارگاه اصلی كورش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان، امتیاز كوچكی نیست و من بسی خوشبخت بوده ام كه بچنین افتخاری دست یافته ام. براستی من در گمانم كه آیا برای ما مردم آریائی (هندواروپایی) هیچ بنای دیگری هست كه از آرامگاه بنیاد گذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهمتر باشد .

داریوش بزرگ


درود بر انسانیت،درود بر داریوش بزرگ...

وصیت داریوش بزرگ به پسرش خشایارشا


بعد از اين كه من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه كفنی را كه من خود

فراهم كردم بر من بپيچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را
مسدود مكن تا هر زمانی كه می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببينی و بفهمی من ،پدرت که پادشاهی مقتدر بودم و بر بيست و پنج كشور سلطنت می كردم، مردم و تو نيز خواهيد مرد زيرا كه سرنوشت آدمی اين است كه بميرد، خواه پادشاه بيست و پنج كشور باشد ، خواه يك خاركن و هيچ كس در اين جهان باقی نخواهد ماند، اگر تو هر زمان كه فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببينی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد كرد، اما وقتی مرگ خود را نزديك ديدی، بگو قبر مرا مسدود كنند و وصيت كن كه پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اين كه بتواند تابوت حاوی جسدت را ببيند.

پایه‌گذاری نخستین امپراتوری

کوروش بمدت سی سال، از سال ۵۵۹ تا سال ۵۲۹ پیش از میلاد، بر ایران سلطنت کرد.بخاطر بخشندگی، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون و گسترش تمدن، شناخته شده‌است.ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان او را سرور و قانونگذار می‌نامیدند. یهودیان این پادشاه را، به منزله مسیح پروردگار بشمار می‌آوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می‌دانستند.


cyrus the great


کوروش جاودانه میمانی...

کوروش بزرگ دوستت داریم کوروش حتی اگر از کتاب هایمان حدف شوی حتی اگر از خانه هایمان حذف شوی نمیتوانند تورو از یاد هایمان ببرند آری تو در قلبمان در اندیشه مان در کردارمان در رفتارمان در خانواده هایمان جاداری یادت باشد حتی اگر اندیشه هایمان را از بین ببرند تو جاودانه ای

کمبوجیه فرزند کوروش

آیا میدانید : کمبوجبه فرزند کورش بدلیل کشته شدن 12 ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود، با 250 هزار سرباز ایرانی در روز 42 از آغاز بهار 525 قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد. اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد. او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامیبه آنان ننمود.

درودی به زیبایی اهورا


درودی به زیبایی اهورا مزدا، به بزرگی نام پارس ، به گرمی آتش زرتشت، به زرینی برگهای تاریخ آریایی و دموکراسی اهورایی کوروش.

بله کوروش بزرگ بود...

کلاه کوروش بزرگ

عده ای از محققان در دانشگاه هاروارد آمریکا کلاه پادشاه بزرگ ایرانیان کوروش بزرگ را بازسازی کرده اند که با شکل اصلی خود شباهت بسیاری دارند و می گویند کلاه کوروش بزرگ به این شکل بوده است.

بزرگ مرد تاریخ

کورش و باربد؛ پزشک پاسارگاد

کورش و باربد؛ پزشک پاسارگاد

کمبوجیه و بردیا دوقلوهای کورش بزرگ بر اثر شیطنت های بچگانه در بازی با دوستان شان زخم برداشته بودند و ناله می کردند. بسیار زود باربد، پزشک کهنه کار و کهنسال پاسارگاد بالای سر بچه ها حاضر شد و زخم هر دو را بست. حا
ل و روز بردیا بهتر بود ولی کمبوجیه نیاز به جراح داشت. باربد این پا و آن پا می کرد و کاری انجام نمی داد عرق بر پیشانی داشت و با رنگ پریده کناری ایستاده بود. هیچ کس حرفی نمی زد همه شگفت زده بودند. کاساندان همسر کورش که پزشک را در کار خود مردد دید شتابان نزد کورش رفت و از باربد شکایت کرد. کوروش بزرگ که کاهلی را در کار باربد باور نداشت بسیار زود خود را بالای سر بچه ها رساند.

بردیا آرام گرفته به خواب رفته بود ولی کمبوجیه ناله می کرد و از درد به خود می پیچید همه نگران او بودند. قلب کورش فشرده شد به سمت باربد رفت دست بر شانه اش گذاشت و گفت:

- دوست من نمی خواهی پسرم را مداوا کنی! نکند نمی شود...

باربد نگذاشت سخن کورش پایان یابد چاره ای نداشت باید سخنی می گفت. به گریه افتاد زانو زد و گفت:

- پادشاها نمی توانم. اگر دست به کارد تیز ببرم جان شاهزاده به خطر می افتد نگاه کنید دستان من می لرزد. خواهش می کنم هر چه زودتر پزشک دیگری خبر کنید.

کورش بسیار زود دستور آمدن پزشک دیگری را داد و از باربد خواست فردای آن روز به دیدارش برود. کار درمان کمبوجیه پایان یافت و حالش رو به بهبودی رفت.

فردای آن روز باربد پزشک با دلشوره و پریشانی به دربار رفت شرمسار بود که با کورش روبرو شود. او سال ها پزشک مخصوص شاه بود و مورد مهر او قرار داشت ولی اینک که نیازمند دانشش بودند نتوانسته بود برای شاهزاده کاری انجام دهد. از دربان اجازه ملاقات گرفت و چند لحظه بعد نزد کورش رفت. شاه ایران با دیدن او از جا بلند شد و چون همیشه با لب خندان به پیشبازش رفت. دستش را گرفت روی تخت کنار خود نشاند و گفت:

- خدا را سپاس حال بچه ها رو به بهبودی است. دیروز نگرانی من آن ها بودند و امروز تو دوست من. گفتی دستانت می لرزد چرا؟

- شاها نشانه های پیری است. چند هفته ای می شود که نمی توانم مثل گذشته کار کنم زود خسته می شوم و دستانم بی حس می شود. دو سه روز است که دستانم می لرزد می ترسم کارد در دست بگیرم و بیماران را جراحی کنم.

- چرا تا کنون حرفی نزدی؟

- می ترسیدم کارم را از دست بدهم. کورش بزرگ شما به مهربانی و انسان دوستی معروفید به خدا سوگندتان می دهم نگذارید بیکار شوم.

- خداوند همه را یاری می کند. دوست من نگران نباش ولی مشکل اینجاست که اگر دستت بلرزد جان بیماران به خطر می افتد.

- اگر کارم را از من بگیرید جان نوه هایم به خطر می افتد.

- چگونه؟

- شاها خداوند به من دو پسر داد که هر دو در جنگ با دشمنان ایران کشته شدند. از آن دو پنج نوه دارم که جز خانه من سرپناهی ندارند. خرج خوراکشان با من است اگر کار نکنم از گرسنگی خواهند مرد. هیچ کدام از ده سال بیشتر ندارند. شاها اگر مردم بفهمند دست من هنگام جراحی می لرزد....

باربد نتوانست سخنی بگوید و به گریه افتاد. کورش دلگیر و ناراحت سرش را پایین انداخت انگار خجالت می کشید نمی دانست در برابر پیر سپید مویی که سال ها عمرش را پای مداوا کردن هم میهنانش گذاشته و تنها فرزندانش را برای ایران فدا کرده چه بگوید. پزشک پیر شده بود و ناتوان ولی باید کار می کرد و شکم نوه های کوچکش را سیر می کرد. کورش از جا بلند شد و قدم زد.

مساله پیچیده ای بود ولی باید به گونه ای آن را حل می کرد. چند روزی طول کشید تا تصمیم آخر را گرفت جلسه ای تشکیل داد و با بزرگان ایران سخن گفت و آنچه را می خواست انجام دهد بیان کرد همه از تصمیم شاه خرسند شدند.

کورش باربد را احضار کرد و به او خبر داد برای حفظ جان مردم دیگر نباید به کار پزشکی ادامه دهد. ناراحتی باربد چند لحظه بیشتر طول نکشید تصمیم کورش نور امید در دل او پاشید. شاه گفت:

- تصمیم گرفتیم نه تنها در پزشکی بلکه در همه شغل ها هنگامی که افراد به سنی رسیدند که حس کردند کارایی ندارند آن را رها کنند و به ما خبر دهند. به ازای سال هایی که به ایران و مردم خدمت کرده اند پول دریافت می کنند و این کمک ما تا پایان عمر آن ها و تا زمانی که زن و فرزندشان قادر نیستند برای خود درآمدی داشته باشند ادامه پیدا می کند.

خوشحالی باربد زمانی بیشتر شد که کورش گفت:

- افزون بر حقوقی که برای خدمت چندین ساله ات می گیری جوانانی را در اختیارت می گذاریم که به پزشکی علاقه دارند دانشت را به آنها بیاموز.


و این گونه کورش بزرگ قانون بازنشستگی را برای نخستین بار در ایران زمین به اجرا در آورد.

مردی به بزرگی تاریخ

مردی به بزرگی تاریخ

منم كورش؛ پسر بهشت در اوستا، سیروس در تورات، سایروس در انجیل، ذوالقرنین در قرآن. نخستین شاه جهان. نخستین دادگستر گیتی، پدر ایران زمین. 7 آبان روز من است. مرا می شناسی ای ایرانی؟

یادمان باشد که روز کورش بزرگ، زادروز او ...
نیست، روز آغاز امپراتوری او هم نیست، اونکه روزی است که او «آشتی‌خواهانه به بابل اندر شد، سربازان بسیار او دوستانه در بابل گام برداشتند، و او نگذاشت کسی در سراسر سرزمین های سومر و اکد ترساننده شود. او مردمان ستمدیده را از درماندگی رهانید، آوارگان را به خانه های خود بازگرداند، بردگان را از بیگاری نجات داد، و فرمان داد که هر کسی برای گزینش مذهب و مکان سکونت خود آزاد باشد.» روزی که در گاهشمارهای جهانی با ۲۹ اکتبر برابر است.


از دل ویرانه های تخت جمشید/از میان یادهای فر جمشید/از دل خاک گوهر بار نیاکان/امپراتوری بی همتای ایران/آوایی خسته ولی پر وقار/بانگ می آرد... / منم کورش شه و شاهنشه ایران

۷ آبان ماه برابر با بیست و نهم اکتبر روز جهانی کورش (سایرس دی) نام گذاری شده است که از دیر باز پارسیان، یهودیان، دوستداران حقوق بشر و هواداران اداره جهان به صورت ملت های مشترک منافع آن را گرامی می دارند و رعایت می کنند.

این روز به مناسبت پایان تصرف امپراتوری بابل به دست ارتش ایران (اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد) و پایان دوران ستمگری در دنیای باستان برقرار شده است. ۲۵۴۵ سال پیش در همین ماه اعلامیه تاریخی کورش بزرگ در زمینه حقوق افراد و ملل انتشار یافته بود که نخستین سنگ بنای یک دولت مشترک منافع جهانی و هر سازمان بین المللی به شمار می آید.



سخن از كورش است و از پاک ‌اندیشه‌ای كه به مخالف خود نیز آزادی اندیشه، باور زندگی، جابه‌جایی شغل، آرامش و آسایش را روا و سزا می‌داشت. او به زنان، كودكان و بیماران نگاهی مهرآمیز داشت؛ به گونه‌ای كه وقتی می‌بیند زنی مصری باردار است و به دشواری كار می‌كند، فرمان می‌دهد تمام زنان كارگر دو ماه پیش از تولد كودک خود و شش ماه پس از آن در حالی كه از دستمزدشان بهره‌مندند، به استراحت بپردازند. شاید این نخستین بیمه اجتماعی باشد. اكنون به سده‌های پیش از میلاد بنگریم كه بیش از سه‌هزار سال برگ بر آن افزوده شده. ولی هنوز در كتیبه‌های هخامنشی از این فرمانروای دادگر با نام «كورو» و در نسخه ایرانی با واژه «كوارش» یاد شده است. در كتاب مقدس تورات «كوروش» و در زبان یونانیان «كوروس» و در فرهنگ رمی‌های مسیحی «سیروس» یادآور نام ابرمردی است كه خودخواهی را مردود دانست و فزون‌طلبی را بیهوده انگاشت. او به آرامش و آسایش انسانی اندیشیده و در اندیشه ماندگار ساختن نام و نشان خود نبوده. كورش در سال ۵۳۹ پیش از میلاد در فرمانی كه بر پیامگران سفالین نگاشته شده، آزادی، آبادی و روشنایی را برای همه مردمان سرزمین‌های دور و نزدیک هخامنشی خواستار بود. فرمانگری كه نزدیک به یك‌سوم زمین‌های شناخته‌شده آن زمان زیر فرمانش بود و هیچ قدرتی یارای مقابله با او را نداشت. با این همه می‌نگارد: «فرمان دادم كه همه مردم در پرستش خود آزاد باشند و آنان را به علت باورشان نیازارند؛ فرمان دادم كه هیچ‌كس از شهربانان، اهالی شهر را از هستی ساقط نسازند...»


کورش بزرگ (سایرس دی)
شاه پارس، شاه انشان، شاه ماد، شاه بابل، شاه سومر و اکد
شاه چهار گوشه جهان

هنگامه فرمانروایی : ۵۵۹-۵۲۹ پیش از میلاد.(۳۰ سال)
تاجگذاری: انشان، پارس
زادروز: ۶۰۰ یا ۵۷۶ پیش از میلاد
زادگاه: انشان، پارس
مرگ:۵۲۹ پیش از میلاد
مکان درگذشت: سیردریا
آرامگاه: پاسارگاد
پیش از: کمبوجیه دوم
پس از: کمبوجیه یکم
همسر: کاساندان
دودمان: هخامنشیان
پدر: کمبوجیه یکم
مادر: ماندانا
فرزندان: کمبوجیه،بردیا،آتوسا،آرتیستون،رکسانا


من؛ کورش هخامنش، فرمان دادم که بر مردمانم ملال مرود. زیرا ملال مردمان، ملال من است. زیرا شادمانی مردم، شادمانی من است. شهریاری که نداند شب مردمانش چگونه به صبح میرسد. گورکن گمنامی است که دل به دفن دانایی بسته است. مردمان من امانت آسمانند بر این خاک تلخ. مردمان من خان و مان من اند.

7 آبان روز جهانی کوروش بزرگ

تقویم رو نگاه کن 7 آبان نزدیکه!
اما چرا چیزی توش نوشته نیس؟
مگه اینجا ایران نیست؟
مگه 7 آبان زاد روز پدر ایران،بنیان گذار حقوق بشر،کورش بزرگ نیست؟
نمیدانم علت چیست به هر حال این روز بر تو ایرانی گرامی باد ♥

...
بیایید فردا، هفتم آبان ماه خورشیدی، سالروز بزرگداشت کوروش بزرگ، مردی که تنها یک همسر اختیار کرد، مردی که پدر ایرانزمین است را روز گرامیداشت پدرانمان بدانیم.
بیایید فردا با گل و شیرینی و هدیه به خانهٔ پدر برویم تا هم تقدیرش کنیم و هم شاد، و هم سنت و هویت و تمدن خود را با همین کار‌ها پاس بداریم.

****روز پدر شادباش و مبارک! ****

سخنان مورخان در مورد کورووش بزرگ

سخنان مورخان در مورد کورووش بزرگ

هرودوت کوروش را پدری مهربان و رئوف می داند که برای رفاه مردم کار می کرد. وی می نویسد : "کوروش پادشاهی بود ساده، جفا کش، بسیار عالی همت، شجاع و در فنون جنگ ماهر، که ایالت کوچک فارس را یک مملک...
ت بزرگ نمود. مهربان بود و با رعایا سلکوک مشفقانه و پدرانه می نمود. بخشنده، خوش مزاج و مودب بود و از حالت رعیت آگاهی داشت."
گزنفون می نویسد : "او سطوت و رعب خود را در تمام روی زمین انتشار داد، بطوری که همه را مات و مبهوت ساخت. حتی یکنفر هم جرات نداشت که از حکم او سرپیچی کند و نیز توانست دل مردمان را طوری برخود کند که همه میخواستند جز اراده او، کسی بر آنها حکومت نکند."
همین مورخ در مطلبی دیگر می آورد که : "کوروش خوش قیافه، خوش اندام، جوینده دانش، بلند همت، با محبت و رحیم بود. شداید و رنج ها را متحمل می شد و حاضر بود با مشکلات مقابله کند ... کوروش دوست عالم انسانیت و طالب حکمت و قوی الاراده، راست و درست بود ... باید اذعان نمود که کوروش تنها یک فاتح چیره دست نبود، بلکه رهبری خردمند و واقع بین بود و برای ملت خود پدری مهربان و گرانمایه به شمار می رفت."

جشن مهرگان

به نام خداوند گردون سپـهر ،،،، فروزنده ماه و ناهيد و مهر

مهرگان بر مهربانان شاد باد ،،،، مهر و پیمان نیکـــان یادباد


مهرگان یکی از کهن‌ترین جشن‌های ایرانی و هندوان است که در ستایش و نیایش مهر یا میترا (ایزد روشنایی، پیمان، دوستی و محبت، و دین و آیین مهری) برگزار می‌ شود. این جشن در دوران پس از اسلام پس از نوروز بزرگ ترین جشن ایرانی است. ولی چنین برمی آید که در ایران باستان، هم رده یا برتر از نوروز بوده است.
زمان این جشن در روز مهـر از ماه مهر برابر با شانزدهم مهرماه است. برخی این جشن را در روزهای دیگر و از جمله دردهم مهر برگزار می‌کنند. گرچه بسیاری از ایران‌شناسان آن را نادرست می دانند. این را هم باید گفت که زمان برگزاری جشن مهرگان در یکم ماه مهر و آغاز پاییز بوده است و این شیوه دست کم تا پایان دوره هخامنشی و شاید تا پایان دوره اشکانی نیز دوام داشته است. ولی از این زمان و شاید در دوره ساسانی، جشن مهرگان به مهر روز از مهر ماه یا شانزدهم ماه مهر منتقل می‌شود. و اکنون نزدیک دو هزار سال است که این جشن به شانزدهمین روز این ماه یا مهر روز از مهرماه در گاهشماری ایرانی منسوب است.
مهرگان همچون نوروز دارای اعتدال کیهانی است. اندازه شب و روز در مهر برابر می شود و شاید از همین رو این ماه را به نام مهر که ایزد داوری و داد و دادگستری است گذاشته اند. همچنین مهر برابر است با پایان فصل برداشت کشاورزی. از این رو زمان مناسبی برای جشن و شادی و استراحت کشاورزان که عمده مردمان دوران کهن بودند است.

حکیم فردوسی بزرگ

در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین

همه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود

چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان

همه بنده ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک

پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد

بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود

کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر میهن فراموش ما

که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان

چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟
خرد را فکندیم این سان زکار

نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟

به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود

در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت

گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر

نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت

از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت

از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد

چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند

به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم

بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن

اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است

بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم


حکیم فردوسی بزرگ...